چون ذِکـــــر تو لا اِلهَ اِلا الله شُد
سَنگینیِ غُصه هـــا برایت کاه شُد
لاحـُـولِ وَلاقُــــوَّه اِلا بـــــالله
یعنی که جَهان زِهیچِ خُود آگاه شُد
داریوش کاویانی«آسمان»
تو پاکی مثل دریا بیکرانی!
بهاری مثل عنچه مهربانی!
اگرچه بال پروازی ندارم!
مرا تا کهکشانها میکشانی
ف . دلاوری «اقاقی»
دردى که «غروب» درغَزل هادارد
فریادزِعلم بى عَمَل هادارد
درهرسخنش عرق بریزد ازروح
گل واژه ی تازه دَربَغل هادارد
داریوش کاویانی«آسمان»
برتن ،چه سیاه میکنی چون خُفاش ؟
درغارپناه میکنی چون خُفاش
برحسب شنیده ها بود حرکتِ تو
باگوش نگاه میکنی چون خُفاش
جعفر درویشیان « غروب »
گفتند؛ به درگاهِ هوس برده نیاز
پیراهن زُهد،سوخته شُعبده باز
رفتم به تماشای چنین کس ،دیدم
بردامَن او «نماز»می خواند نماز
جعفر درویشیان « غروب »