پرآو

شعروادبیات

پرآو

شعروادبیات

بید های طاقتم...


بیدهای طاقتم درباد،لرزان ترشده

اززمستان هم، زمستانم  زمستان ترشده

 

تور می اندازم اما ازتهی پرمی شود

ماهی سرخابیم ازمن گریزان ترشده

 

رانده ای اززیرچتر گیسوان خودمرا

عاشق سرگشته ات در زیرباران, ترشده !

 

می توانی با نگاه ساده ای سحرم کنی

قله ام را فتح کردن خیلی آسان ترشده

 

نیستی، دنیاشده برمردم چشمم سیاه

بی تواین زندان بسته،باز زندان ترشده

 

نیست اقبال رهایی،سرنخ برگشتنی

بادبادکها به سیم برق،پیچان ترشده

 

***

 

مفتی آلوده! می لافی چقدر اززهد خشک؟

دیگراین کالا کمی ازمفت ارزانتر شده

 

زود دنیای«غروب»خویش راتعمیر کن!

دیر اگرجنبی خراب آباد،ویران ترشده...

 

جعفردرویشیان«غروب»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد