پرآو

شعروادبیات

پرآو

شعروادبیات

به چلچراغ چه حاجت ؟...


به چلچراغ چه حاجت ؟ که ماه یک قدمی است

بتازهمسفرِمن! که راه یک قدمی است

رسیدقطره ی باران به خانه اش دریا

وگفت ؛دلبرِ آبی نگاه یک قدمی است

پیام سرخِ خُروسی که خواند ، جزاین نیست؛

نترس ازشبِ تیره ،پگاه یک قدمی است

دلم به چشمِ توشد غرق اگر، سزایش بود

چراکه دید دو بحرِسیاه یک قدمی است

اگر به ناز قدم می زنی بزن امّا

نشسته کوهِ ثباتم چو کاه یک قدمی است

دوباره رازِ درون را بریز در منِ مست

کبوترانِ ترا قلبِ چاه ،یک قدمی است

یقین که بعدِزمستان ،بهار می آید

بیابه سیرِگُلستان، گواه یک قدمی است

سبک چوگله ی پروانگان ،گُذرباید

که شمع لاله و تورِ گیاه یک قدمی است

***

دلِ شکسته بدست آر ! حرف حق اینست؛

عزیز! دیرو حرم ، خانقاه ،یک قدمی ست

زکرده های تو منتج ،بهشت و دوزخ شد

ثواب یک قدمی وگناه یک قدمی ست

جعفر درویشیان « غروب »

5 / 10 / 92