پرآو

شعروادبیات

پرآو

شعروادبیات

گفتند؛...


‏گفتند؛باید ازتو دیگردست بردارم!

غافل که مردن را به پایت دوست تردارم

 

شیرین من! فرهادخواهم شدکه باتیشه

کوهی که بین ماست را ازریشه بردارم

 

امشب،کنارخودبرایم جانگهداری!

زیبای خفته! باتوحرفی مختصر دارم

 

در سن من،خاکستری را می پسندد

عشق

آغوش واکن،قصدبازی باشرر دارم

 

من هدهدم،حکمم همین عشق است ودیگرهیچ

درمنطق الطیر شماعمری ست، سردارم

 

احوال می گیرم ،زحافظ فال می گیرم

من هم برای خودعزیزی درسفر دارم

 

درسینه پنهان کرده ام آیینه ای کوچک

سنگ صبور ازنو برای من نخر! دارم

 

بابچه های پاک ازمابهتران جورم.

کاری نپنداری به اولادبشردارم...

 

 

 

جعفردرویشیان«غروب»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد